قاصدک

قاصدک

اخبار و اطلاع رسانی و تحلیل
قاصدک

قاصدک

اخبار و اطلاع رسانی و تحلیل

رفع همه حوائج مادی و معنوی در این امر است

ضرورت یادگیری قرآن؛
رفع همه حوائج مادی و معنوی در این امر است
حضرت آیت الله وحید خراساتی از مراجه عظام تقلید در درس تفسیر خود به حدیثی اشاره فرمودند که راه حلی برای همه حوائج مادی و معنوی بشر را تعیین کرده است.
 جام نیوز

به گزارش سرویس دینی جام نیـوز، یکی از دستوراتی که در دین وارد شده، تدریس و یادگیری قرآن مجید است. غیر از ثواب بیشماری که در این امر نهفته، خود یادگیری و تدرس قرآن نیز دارای برکاتی است که حضرت آیت الله وحید خراسانی از مراجع بزرگوار جهان تشیع درباره یادگیری قرآن و جایگاه والای آن به حدیثی اشاره فرموده اند:

 

حضرت آیت الله وحید خراسانی در درس تفسیر خود، در توضیح این حدیث اینگونه فرمودند:

 

« إن أردتم عیش السعداء وموت الشهداء والنجاة یوم الحسرة والظلِّ یوم الحرور والهدی یوم الضلالة، فادرُسوا القرآن»(1) .


اموری که ذکر شده است، مجموعه حوائج مادی و معنوی بشر است؛ عیش و زندگی، عیش سعداء . موت و مرگ ، مرگ شهداء، که باز هر یک از اینها بحث مفصلی دارد، مثلاً : موت، سخت ترین مهلکه‌ای است که هر انسانی خواه ناخواه با این مهلکه مواجه است . « إِنَّکَ مَیِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَیِّتُونَ»(2) ، آن هم حقیقت موت چیست ؟ قطع تمام علایق از این نشئه ، بعد ورود در آن نشئه ، آن هم جامع همه شدائدش کلام امیرالمؤمنین است. بالنسبة به اینجا یک کلمه دارد ، بالنسبة به آنجا هم یک کلمه ، ولی هر کلمه‌ای کتابی شرح لازم دارد. "اجتمعت علیهم سکرة الموت وحسرة الفوت"(3) ، این دو آفت آن دم است . کسانی که از این دو مشکل رستند شهدا هستند.

 

کسی که به اذن امام معصوم، جانش را در راه خدا بدهد، موت این چنین شخصی این است: اول قطره خونش که به زمین بریزد، غفران تمام ذنوب است،(4) وقت خروجش از خانه‌اش: « وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِرًا إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللّهِ»(5) . این مرگ شهید است. عیش سعید ، مرگ شهید.

 

سوم: نجات روز حسرت است، « وَ أَنْذِرْهُمْ یَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِیَ اْلأَمْرُ »(6) . حسرت آن روز در این حد است، اما نجات از این حسرت . بعد ظلّ یوم حرور ، روزی که آفتاب یک نی بالای سر است، سایه ی آن روز در چه امری است ؟ «والهدی یوم الضلالة»؛ آن روزی که همه قدمها می لغزد در عبور از صراطی که ادّق از شعر است، کدام قدم است که نلغزد ؟ همه این گوهرهای نایاب در یک کلمه است، « إن أردتم عیش السعداء وموت الشهداء والنجاة یوم الحسرة و الظلِّ یوم الحرور، و الهدی یوم الضلالة، فادرُسوا القرآن». همه در تدرّس قرآن است. این است کلام امام ، امام الکلمات است.


بعد معلل شده است، چرا؟ به چه دلیل؟ منشأ این همه جواهر مکنونه چیست؟ " فإنه کلام الرحمن "، اول این است که این قرآن ، کلام الرحمان است. خود فهم کلام و ریشه کلمه، بعد مبدأ این کلام چیست ؟ نفرموده : "إنه کلام العلیم، کلام الحکیم"؛ انتخاب امام ، حساب دارد، "فإنه کلام الرحمن" ، از همه اسم ها ، این اسم انتخاب شده است. وقتی کسی فقه حدیث را پیدا می کند که بعد دقت کند که چرا فرموده : " إنه کلام الرحمن "؛ سرّش این است : «الرّحْمنُ، عَلّمَ الْقُرْآنَ، خَلَقَ اْلإِنْسانَ ،عَلّمَهُ الْبَیان»(7) ، آنجا روشن می شود: چرا در این حدیث ، از هزار اسم خدا ، فقط این اسم انتخاب شد. یک سوره، به اسم سوره‌ی رحمن، آن هم مجموعه تمام آلاء خدا بر انس و جان ، آن هم اولین آیه بعد از «الرحمن» « علّم القرآن».


علت دوم: « وحرز من الشیطان»؛ حرز است اما از چه قدرتی؟ "حرز من الشیطان". شیطان همان است که در قرآن به عزت خدا قسم یاد کرد، چون مطمئن بود که به این اسم، بدترین عذاب نازل می شود ، می دانست ولی مطمئن بود در امان است از آن عذاب ، چون این قدرت را دارد ، تا روز قیامت هم « مِنَ الْمُنْظَرِینَ » است، در مقابل خدا با این جسارت گفت : به عزت خودت قسم « لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ » همه را بالتمام گمراه می کنم ، « إِلاَّ...» . فقط یک استثناء دارد: « إِلاَّ عِبَادَکَ » آن هم نه همه عباد تو، « مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ » ، فقط در آن جا عاجز هستم، و إلا بقیه تحت سیطره من هستند، خدا هم تصدیقش کرد، فرمود: « إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ »(8) . حالا باید فهمید قرآن چیست؟ "حرزٌ" از چنین شیطانی ، "و رجحانٌ فی المیزان". این کلمه‌ی سوم ، بحث مفصلی دارد و ما اشاره می کنیم. در آن سوره که جواهر حکمت است، هر آیه‌ای خزینه‌ای است: «وَ السَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِیزَانَ» (9) . « وَنَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ» (10) ، در آن میزان که فقط دو دسته می شوند : «ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ » و «خَفَّتْ مَوَازِینُهُ » (11) ، ثقل میزان باز به سیئات و حسنات ، میزانی که در یک کفّه‌اش سیئات است، در یک کفّه‌اش حسنات است، و در این رجحان ، اولین و آخرین سرگردان هستند ، آنجا که همه حسنات کم بیارد و همه سیئات افزونی بگیرد ، در آنجا قرآن است که رجحان در میزان است . علت درس قرآن ، این سه مطلب است.

 

 

پی نوشت:

1. بحار الأنوار؛ ج‌۸۹، ص: ۱۹.

2. الزمر ، الجزء ۲۳، الصفحة: ۴۶۱، الآیة: ۳۰.

3. نهج البلاغة؛ ص: ۱۲۳.

4. من لا یحضره الفقیه؛ ج‌۳، ص: ۱۸۳.

5. النساء ، الجزء ۵، الصفحة: ۹۴، الآیة: ۱۰۰.

6. مریم‏ ، الجزء ۱۶، الصفحة: ۳۰۸، الآیة: ۳۹.

7. الرحمن‏ ، الجزء ۲۷، الصفحة: ۵۳۱، الآیة: ۱‌.

8. الحجر ، الجزء ۱۴، الصفحة: ۲۶۴، الآیة: ۴۲.

9. الرحمن‏ ، الجزء ۲۷، الصفحة: ۵۳۱، الآیة: ۷.

10. الأنبیاء ، الجزء ۱۷، الصفحة: ۳۲۶، الآیة: ۴۷.

11. الأعراف‏ ، الجزء ۸، الصفحة: ۱۵۱، الآیة: ۸.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.