حضرت علی (علیه السلام ) بر سر قبر حضرت زهرا (سلام الله علیه ) این گونه درد دل می کرد:
مالی وقفت علی القبور مسلما
قبر الحبیب فلم یرد جوابی
أحبیب ما لی لاترد جوابنا
چه شده که من بر سر قبرها می ایستم و به قبر دوست سلام می دهم، و جواب مرا نمی دهد؟
ای دوست! تو چرا جواب مرا نمی دهی؟ آیا بعد من راه و رسم دوستان را فراموش کرده ای؟!
بعد حضرت جواب خود را می دهد:
قال الحبیب: و کیف لی بجوابکم
وأنا رهین جنادل و تراب
أکل التراب محاسنی فنسیتکم
وحجبت عن أهلی و عن أترابی
فعلیکم منی السلام تقطعت
عنی وعنکم خلة الأحباب
دوست گفت: من چگونه جواب شما را بدهم که گرفتار سنگها و خاک هستم.
خاک زیبائیهایم را از بین برده و شما را از یاد برده ام، و از خاندان و
همسالهایم پنهان گشته ام. از من بر شما سلام و درود، ولی دوران صفای دوستان
از من و شما بریده شده است.
بحارالانوار، ج 43، ص 217.